مردی شایسته و انتخاب شده خداوند، خوش اخلاقترین و عادلترین پادشاهی که همواره به کمک مردم میپرداخت

وَيَسْأَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ ۖ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْرًا(83)
و از تو درباره «ذو القرنین» می‌پرسند؛ بگو: «بزودی بخشی از سرگذشت او را برای شما بازگو خواهم کرد.»(83)
قرآن حکیم: کهف آیه 83

یکی از داستانهای زیبا و بسیار جذاب قرآنی بیشک میتواند ذوالقرنین و شخصیت او باشد! او فردی صالح و عادل در قرآن معرفی میشود که منتخب خدا بوده و امکانات فراوانی هم از طرف خدا داشته است. اما اینکه او دقیقا چه کسی بوده سالیان دراز است که مورد بحث میباشد. قرآن او را ذوالقرنین خطاب میسازد. ذو به معنای صاحب و یا دارنده و قرن به معنای شاخ (و یا عمر در بعضی منابع و در بعضی زبانها تاج) و از آنجایی که در باب ثانی (دوتایی) عربی است پس میتوان نتیجه گرفت که ذوالقرنین به معنای شخص دارنده تاج دو شاخدار (و یا شخص دارای دو عمر) که دوشاخدار صحیحتر میباشد.

ذو= دارنده، صاحب

قرنین= دو شاخ (یا دو عمر، یا اشاره به دو طرف)

شخص صاحب تاج دوشاخدار

(یا شخص دارای دو عمر؟ یا شخصی که دارای تمدن که دو طرف زمین را شامل میشود؟) به هرحال صاحب تاج دوشاخدار در منابع صحیحتر میباشد. اما هرچند با اینکه قرآن او را با ویژگیها و نشانههایی معرفی میکند، با این حال شخصیت ذوالقرنین همچنان مورد بحث است.

ویژگیهای ذوالقرنین

  1. او مؤمن به خدا بوده است.
  2. او صالح و بسیار عادل بوده است.
  3. او به آخرت و قیامت اعتقاد داشته است.
  4. او به دنبال حل مشکل مردمان و رفع مشکلاتشان بوده.
  5. او منتخب خدا بوده از اینرو علم و امکانات فراوانی داشته است و از این علم در جهت رفاه ملتهای مختلف استفاده میکرده.
  6. او سفرهای سهگانه داشته است و شرق و غرب را در تسلط گرفت.
  7. او با دانش الهی خود سدی آهنی-مسی طراحی و ساخته است و به سد ذوالقرنین معروف است.
  8. او دارای مٌلک و پادشاهی بوده است (مثل حضرت سلیمان)
  9. او مورد قبول و احترام برای ملتها بوده است پس او شخص مهم و بزرگواری بوده.

سفرها و امکانات ذوالقرنین

إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا(84) فَأَتْبَعَ سَبَبًا(85) حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا ۗ قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا(86)
ما به او در روی زمین، قدرت و حکومت دادیم؛ و اسباب هر چیز را در اختیارش گذاشتیم.(84) او از این اسباب، (پیروی و استفاده) کرد...(85) تا به غروبگاه آفتاب رسید؛ (در آن جا) احساس کرد (و در نظرش مجسّم شد) که خورشید در چشمه تیره و گل‌آلودی فرو می‌رود؛ و در آن جا قومی را یافت؛ گفتیم: «ای ذو القرنین! آیا می‌خواهی (آنان) را مجازات کنی، و یا روش نیکویی در مورد آنها انتخاب نمایی؟»(86)
قرآن حکیم: کهف آیات 84-86
 ذولقرنین

با توجه به آیات بالا مشخص میشود او فردی بسیار عادل بوده و در اولین سفرش به مغرب هم با قومی ستمگر مواجه شده است که خدا اختیار مجازات یا بخشش را هم به او داده است. اما نکتهای که در این آیات میبینیم به وضوح ذکر شده که: "ما به ذوالقرنین گفتیم" و از اینرو میتوان نتیجه گرفت که از طرف خدا یا به او الهام میشده و یا وحی میشده. ولی اینکه این شخص بزرگ پیامبر بوده یا نه همچنان مورد بحث است. (ولی منتخب و فرد صالح و فرستاده خدا بوده برای گسترش عدالت در تمدنها)

ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا(89) حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَىٰ قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا(90) كَذَٰلِكَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَيْهِ خُبْرًا(91)
سپس (بار دیگر) از اسبابی (که در اختیار داشت) بهره گرفت...(89) تا به خاستگاه خورشید رسید؛ (در آن جا) دید خورشید بر جمعیّتی طلوع می‌کند که در برابر (تابش) آفتاب، پوششی برای آنها قرار نداده بودیم (و هیچ گونه سایبانی نداشتند).(90) (آری) اینچنین بود (کار ذو القرنین)! و ما بخوبی از امکاناتی که نزد او بود آگاه بودیم!(91)
قرآن حکیم: کهف آیات 89-91

پس از مغرب زمین و احیای عدالت در آنجا سپس دوباره راه افتاده و به مشرق زمین میرسد. باتوجه به آیات و اینکه آن قوم در مشرق زمین سایبانی نداشتند، احتمالا منطقه کویری بوده و یا دارای تمدن و علم کمی بودهاند و علم دوختن لباس و یا چادر و سایبان را نمیدانستند.

ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا(92) حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا(93) قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَىٰ أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا(94)
(باز) از اسباب مهمّی (که در اختیار داشت) استفاده کرد...(92) (و همچنان به راه خود ادامه داد) تا به میان دو کوه رسید؛ و در کنار آن دو (کوه) قومی را یافت که هیچ سخنی را نمی‌فهمیدند (و زبانشان مخصوص خودشان بود)!(93) (آن گروه به او) گفتند: «ای ذو القرنین یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد می‌کنند؛ آیا ممکن است ما هزینه‌ای برای تو قرار دهیم، که میان ما و آنها سدّی ایجاد کنی؟!»(94)
قرآن حکیم: سوره کهف آیات 92-94

اما او در ادامه سفرش پس از مشرق زمین به میان دو کوه میرسد. ولی قومی را پیدا میکند که هیچ چیز متوجه نمیشوند در واقع استنباط میشود که یا تمدن و فرهنگ نداشتند و یا زبانشان را کسی نمیشناخته ولی باز به وضوح در آیه اشاره شده که آنها به ذوالقرنین گفتند، به معنای اینکه یا با اشاره با او سخن گفتند و یا ذوالقرنین تنها کسی بوده که زبان آنهارا بلد بوده است!. اما قوم یأجوج و مأجوج قومی هستند وحشی و فسادگر و در آن موقع بسیار اقوام پشت دو کوه را مورد آزار و اذیت قرار میدادند.

قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا(95) آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا سَاوَىٰ بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انْفُخُوا ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا(96) فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا(97) قَالَ هَٰذَا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي ۖ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ ۖ وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا(98) وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ ۖ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا(99)
(ذو القرنین) گفت: «آنچه پروردگارم در اختیار من گذارده، بهتر است (از آنچه شما پیشنهاد می‌کنید)! مرا با نیرویی یاری دهید، تا میان شما و آنها سدّ محکمی قرار دهم!(95) قطعات بزرگ آهن برایم بیاورید (و آنها را روی هم بچینید)!» تا وقتی که کاملاً میان دو کوه را پوشانید، گفت: «(در اطراف آن آتش بیفروزید، و) در آن بدمید!» (آنها دمیدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد، و گفت: «(اکنون) مس مذاب برایم بیاورید تا بر روی آن بریزم!»(96) (سرانجام چنان سدّ نیرومندی ساخت) که آنها [= طایفه یأجوج و مأجوج‌] قادر نبودند از آن بالا روند؛ و نمی‌توانستند نقبی در آن ایجاد کنند.(97) (آنگاه) گفت: «این از رحمت پروردگار من است! امّا هنگامی که وعده پروردگارم فرا رسد، آن را در هم می‌کوبد؛ و وعده پروردگارم حق است!»(98) و در آن روز (که جهان پایان می‌گیرد)، ما آنان را چنان رها می‌کنیم که درهم موج می‌زنند؛ و در صور [= شیپور] دمیده می‌شود؛ و ما همه را جمع می‌کنیم!(99)
قرآن حکیم: سوره کهف آیات 95-99
 ذولقرنین

او سدی نیرومند ساخت که هیچکس نمیتوانست در آن سوراخی ایجاد کند. همچنین او بسیار به قیامت معتقد بوده است. اون این علم را از جانب خداوند میدانست و هیچ پول و خراجی نیز از بابت آن دریافت نکرد اما او که بود که به لقب ذوالقرنین خطاب شده است؟

اما ذوالقرنین لقب چه کسی است؟

در طول تاریخ بسیار مورد بحث بوده و افراد مختلفی برای این لقب مورد بررسی قرار گرفته بوده است(مانند کوروش کبیر، یکی از حاکمان یمن، یکی از پادشاهان امپراطوری چین، اسکندر). اما در میان تمام این نظرات کوروش کبیر بیشترین تطبیقپذیری را با ذوالقرنین دارد (و بقیه اشخاص بسیار دور از نشانهها هستند). از اینجهت که او تمدنهای شرق و غرب را یکپارچه کرد. ابتدا غرب را فتح کرد (تسخیر بابل بدون جنگ و خونریزی و نجات یهودیان و همچنین فتح لیدیا که در آخر آیات که اشاره به چشمههای تیره و گلآلود میکند نیز احتمالا اشاره به خلیجها و آبهای دریای سیاه یا تنگه داردانل دارد) او نیز فردی عادل بوده و همچنین سدی نیز در کوههای قفقاز به نام کوروش میخوانند. اما مهمترین سند نقش برجسته است از کوروش در پاسارگاد که بر روی تاج خود دو شاخ بزرگ دارد. بنابراین احتمال میرود که کوروش کبیر میتواند ذوالقرنین باشد. باتوجه به آیه 99 سوره کهف یکی از نشانههای قیامت درهم شکسته شدن سد ذوالقرنین است. در ابتدای آیات (کهف آیه 83) فرموده شده که از تو درباره ذوالقرنین میپرسند، که از اینجا میتوان دریافت که اشخاصی بخصوص از اهل کتاب اون موقع از ذوالقرنین باخبر بودهاند و احتمالا میخواستند پیامبر را امتحان کنند. همچنین که در دیگر کتب مقدس نیز وصف او آمده است.